تقدیم به شاهزاده علی اکبر و هیأت عزاداران علی اکبر آذرخواران
شب بود نشسته بودم به کناری/در خلوت خود به غمگساری
مادر نبود کنارم این جا/بابا به نماز و عشقبازی؛گفتا پسرم علی اکبر/ رو بهر حرم آب بیاور
رفتم شتری سوار گشتم/بر سمت شط فرات رفتم؛مشکی پس مشک دیگرم بود/ پر آب به روی شترم بود؛گفتند مهاجمان دشمن/بگذار زمین آب و خودت رو ؛گفتم بگذارم و روم من!/نشناخته ای مرا خودت رو ؛جنگی بنمودم و پیاده/کردم همگیشان فتاده؛آن اشتر پر مشک به یک آن/بردم سوی خیمه گاه قرآن؛چون دید مرا عمو بدین سان/گفتا که علی تویی به قرآن؛گویا که شجاعت علی را/آورده ای ای علی به میدان؛گفتم به خدای کعبه سوگند/فردا بنگر چه خواهم آورد؛این لشکریان خار کوفی/ زیر سم اسب خواهم آورد؛آنگاه بیامدم به این جا/ بر درگه عشق و پی نجوا؛تا گویمش این علی اکبر/آمد پی تو به سوی این جا؛آن گاه که باب بود غمگین/گفتم که چرا پدر تو غمگین؛ گفتا که سفر به سوی مرگ است/گفتم که مگر نه اینکه حق است؟ گفتا که چرا در پی حق است/گفتم که چه باک سوی مرگ است؛آن موقع بدم به تو گرفتار/آری من و این عشق شرربار؛من عاشق تو تو ای خدایا/اکبر پی تو آمده این جا؛خواهم که ببینمت به میدان/فردا که شدم فدای جانان؛آری که شوم تکه به تکه/در دشت تنم پاره و پاره
تشنه لبم و تنم پر از زخم/بابا ز فراغ من قدش خم
شب بود نشسته بودم به کناری/در خلوت خود به غمگساری
مادر نبود کنارم این جا/بابا به نماز و عشقبازی؛گفتا پسرم علی اکبر/ رو بهر حرم آب بیاور
رفتم شتری سوار گشتم/بر سمت شط فرات رفتم؛مشکی پس مشک دیگرم بود/ پر آب به روی شترم بود؛گفتند مهاجمان دشمن/بگذار زمین آب و خودت رو ؛گفتم بگذارم و روم من!/نشناخته ای مرا خودت رو ؛جنگی بنمودم و پیاده/کردم همگیشان فتاده؛آن اشتر پر مشک به یک آن/بردم سوی خیمه گاه قرآن؛چون دید مرا عمو بدین سان/گفتا که علی تویی به قرآن؛گویا که شجاعت علی را/آورده ای ای علی به میدان؛گفتم به خدای کعبه سوگند/فردا بنگر چه خواهم آورد؛این لشکریان خار کوفی/ زیر سم اسب خواهم آورد؛آنگاه بیامدم به این جا/ بر درگه عشق و پی نجوا؛تا گویمش این علی اکبر/آمد پی تو به سوی این جا؛آن گاه که باب بود غمگین/گفتم که چرا پدر تو غمگین؛ گفتا که سفر به سوی مرگ است/گفتم که مگر نه اینکه حق است؟ گفتا که چرا در پی حق است/گفتم که چه باک سوی مرگ است؛آن موقع بدم به تو گرفتار/آری من و این عشق شرربار؛من عاشق تو تو ای خدایا/اکبر پی تو آمده این جا؛خواهم که ببینمت به میدان/فردا که شدم فدای جانان؛آری که شوم تکه به تکه/در دشت تنم پاره و پاره
تشنه لبم و تنم پر از زخم/بابا ز فراغ من قدش خم